#كليساعمانوئيل
غلاطيان باب ١
پولس، پیغام انجیل را از خدا آموخت
۱۱ ای برادران، خدا شاهد است که این راه نجات که من بشارت میدهم، زاییده فکر و خیال انسانی نیست. ۱۲ زیرا خود عیسی مسیح مستقیما آن را بر من آشکار و مکشوف ساخت. بلی، من آن را از هیچکس دریافت نکردم و از هیچ انسانی نیاموختم. ۱۳ بدون شک سرگذشت مرا هنگامی که هنوز پیرو دین یهود بودم شنیدهاید، که چگونه به تعقیب مسیحیان میپرداختم و ایشان را با بی رحمی شکنجه و آزار میدادم و همیشه در پی آن بودم که ریشه آنان را از زمین بر کنم. ۱۴ من از بیشتر همسالان یهودی خود مومنتر بودم و نسبت به اجرای رسوم و سنتهای مذهبم تعصب زیادی داشتم. ۱۵و۱۶ اما ناگهان همه چیز تغییر کرد! زیرا خدایی که مرا از شکم مادر برگزیده بود، از روی لطف و رحمتش، فرزند خود را بر من آشکار ساخت و او را به من شناساند تا بتوانم نزد اقوام غیر یهودی رفته، راه نجات بوسیله عیسی مسیح را به ایشان بشارت دهم. وقتی این تغییر در من پدید آمد، با هیچکس در این باره سخن نگفتم. ۱۷ حتی به اورشلیم هم نرفتم تا با کسانی که پیش از من به رسالت برگزیده شده بودند، مشورت کنم. بلکه به بیابانهای عربستان رفتم، و پس از مدتی، به شهر «دمشق» بازگشتم. ۱۸ بعد از سه سال، سرانجام به اورشلیم رفتم تا با پطرس ملاقات کنم. در آنجا مدت پانزده روز با او بسر بردم. ۱۹ اما از سایر رسولان، فقط یعقوب، برادر خداوند ما عیسی مسیح را دیدم. ۲۰ خدا شاهد است آنچه که مینویسم عین حقیقت است. ۲۱ پس از این دیدار، به ایالتهای «سوریه» و «قیلیقیه» رفتم. ۲۲ اما مسیحیان یهودیه هنوز مرا ندیده بودند؛ ۲۳ فقط این را از دیگران شنیده بودند که: «دشمن سابق ما، اکنون همان ایمانی را بشارت میدهد که قبلا در صدد نابودی آن بود.» ۲۴ و این تغییری که در من پدید آمده بود، سبب شد که خدا را تمجید و ستایش کنند. آمين
غلاطيان باب ١
پولس، پیغام انجیل را از خدا آموخت
۱۱ ای برادران، خدا شاهد است که این راه نجات که من بشارت میدهم، زاییده فکر و خیال انسانی نیست. ۱۲ زیرا خود عیسی مسیح مستقیما آن را بر من آشکار و مکشوف ساخت. بلی، من آن را از هیچکس دریافت نکردم و از هیچ انسانی نیاموختم. ۱۳ بدون شک سرگذشت مرا هنگامی که هنوز پیرو دین یهود بودم شنیدهاید، که چگونه به تعقیب مسیحیان میپرداختم و ایشان را با بی رحمی شکنجه و آزار میدادم و همیشه در پی آن بودم که ریشه آنان را از زمین بر کنم. ۱۴ من از بیشتر همسالان یهودی خود مومنتر بودم و نسبت به اجرای رسوم و سنتهای مذهبم تعصب زیادی داشتم. ۱۵و۱۶ اما ناگهان همه چیز تغییر کرد! زیرا خدایی که مرا از شکم مادر برگزیده بود، از روی لطف و رحمتش، فرزند خود را بر من آشکار ساخت و او را به من شناساند تا بتوانم نزد اقوام غیر یهودی رفته، راه نجات بوسیله عیسی مسیح را به ایشان بشارت دهم. وقتی این تغییر در من پدید آمد، با هیچکس در این باره سخن نگفتم. ۱۷ حتی به اورشلیم هم نرفتم تا با کسانی که پیش از من به رسالت برگزیده شده بودند، مشورت کنم. بلکه به بیابانهای عربستان رفتم، و پس از مدتی، به شهر «دمشق» بازگشتم. ۱۸ بعد از سه سال، سرانجام به اورشلیم رفتم تا با پطرس ملاقات کنم. در آنجا مدت پانزده روز با او بسر بردم. ۱۹ اما از سایر رسولان، فقط یعقوب، برادر خداوند ما عیسی مسیح را دیدم. ۲۰ خدا شاهد است آنچه که مینویسم عین حقیقت است. ۲۱ پس از این دیدار، به ایالتهای «سوریه» و «قیلیقیه» رفتم. ۲۲ اما مسیحیان یهودیه هنوز مرا ندیده بودند؛ ۲۳ فقط این را از دیگران شنیده بودند که: «دشمن سابق ما، اکنون همان ایمانی را بشارت میدهد که قبلا در صدد نابودی آن بود.» ۲۴ و این تغییری که در من پدید آمده بود، سبب شد که خدا را تمجید و ستایش کنند. آمين